رجوع به منابع تاریخی درباره کوروش، اطلاعات چندان روشنی به دست نمی‌دهد. نشستن غبار تاریخ و نیز در دستور قرار گرفتن طرح موضوع کوروش و بهره‌برداری از آن توسط برخی جریانات و نیز علاقه ویژه صهیونیست‌ها به این شخصیت و بازنمایی شخصیت تاریخی آن توسط صهیونیست‌ها، سبب شده که شخصیتی مبهم و آمیخته به اسطوره از او ساخته شود.

در رابطه با کوروش اختلافات زیادی وجود دارد که فکر کردن به آن‌ها و تلاش برای یافتن بی فایده است. اما یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که درباره کوروش که این روزها از سوی برخی با عنوان «کوروش کبیر» از او یاد می‌شود و سخنان زیادی به وی نسبت داده می‌شود می‌بایست موردتوجه قرار گیرد، منابع و مستندات تاریخی درباره این شخصیت است.

بررسی متون کهن تاریخی و نیز ادبیات سرزمین ایران بزرگ، نام و نشان روشنی از کوروش به دست نمی‌دهد.

و در منابع تاریخی پس از اسلام هم نام زیادی از وی نیامده.

تنها منابعی که در اون نام کوروش ذکر شده تاریخ #طبری،فارسنامه ابن بلخی،آثار الباقیه #ابوریحان_بیرونی،تجارب الامم ابن مکسویه،الکامل فی التاریخ ابن اثیر،تاریخ بلعمی، مروج الذهب مسعودی و تاریخ شهریاری و دینوری است که سرداری از سرداران ایران به نام کی روش به دستور بهمنِ‌اردشیرشاه #کیانی به بابل حمله میکند و حکومت آنجا را بدست میگیرد و اسرای یهودی را آزاد کرده و به فلسطین باز میگرداند.

طبری در کتاب تاریخ الرسل والملوک می نویسد که:
گروهی از اسیران بنی اسرائیل که بخت نصر با خود به- بابل برده بود به بیت المقدس باز گشتند و این به روزگار کیرش،پسر اخشویرش بود که از جانب بهمن پسر اسفندیار پادشاهی بابل داشت و چهار سال پس از وی نیز از جانب خمانی شاه آنجا بود.

تاریخ طبری/ ترجمه، ج‌2،ص:487

و بلعمی،همین سخن را به صورتی روشن‌تر بیان می‌کند، با این تفاوت که او این حوادث را به اشتباه در زمان پدر‌بزرگِ بهمنِ‌اردشیر یعنی گشتاسپ می‌داند. البته او کیرش را کورِ‌ش‏ نامیده،بلعمی در این باره می‌نویسد:«کس فرستاد به زمین عراق و بابل آنجا که بخت النّصر نشستی،سرهنگی را بفرستاد نام او کورِ‌ش‏، و بخت النّصر را از[آن‏]ملک باز کرد و به در خویش خواند و آن ملک عراق، کورِ‌ش‏ را داد و او را بفرمود که اسیران بیت المقدّس را رها کن و بفرمای تا از زمین شام هر جا که ویران است همه را آبادان کنند و ایشان را ملکی ده از ملوک بنی اسرائیل،آن کس که ایشان خواهند. پس کورش بیامد به زمین بابل و بخت النّصر را باز فرستاد. و منادی بانگ کرد که هر که اندر بنی اسرائیل اسیر است او آزاد است. هر که خواهد به بیت المقدّس باز شود و آن زمین را آبادان کند».

در فارسنامه ابن بلخی،کورش بصورت کی رش یا کیرش آمده است و وی یک حاکم دست نشانده بهمن شاه ایران معرفی شده است که بفرمان بهمن بجای بلت النصر قرار داده میشود و نام مادرش اوشین است و مادر کورش دختر از بنی اسرائیل است و نسب کورش از طرف پدری بدینگونه است:
کیرش بن اخشوارش بن کیرش بن جاماسب بن لهراسب.
کورش را در تجارب الامم بررسی کردیم دیدیم که سخن از دو کورش زده بود که کورش دومی همین کیرش این کتاب بود یعنی فرزند اخشوارس و نوه یک کورش دیگر که در تجارب الامم آن کورش هم هماننده این کورش پادشاه بابل و تحت امر بهمن شاه بوده است . در تجارب الامم نیز دایی این کورش به وی تورات یاد داده است و همینطور کورش پادشاه بابل اما تحت امر بهمن شاه است، مادر این کورش در تجارب الامم از بنی اسرائیل است اما دختر یکی از انبیای آن نیست. اما یک فرق اساسی بین تجارب الامم ابن مسکویه و فارسنامه ابن بلخی است و آن تفاوت این است:در تجارب الامم،شاه ایران بهمن اردشیر،بلت النصر نوه بخت النصر را از پادشاهی بابل برکنار کرده و کورش اولی[پدر بزرگ این کورش]را بجای وی بر تخت شاهی بابل می نشاند و سپس پادشاهی به اخشوارس و بعد هم به این کورش میرسد.

اما در فارسنامه ابن بلخی،کورش دومی که نوه ی کورش اولی است توسط شاه ایران بهمن،بجای بلت النصر نوه بخت النصر پادشاه بابل میشود.


و به نقل معروف دیگر در تاریخ طبری: کورش همان کیارش یا كي آرش برادر #كيكاوس و پسر #کی_قباد بود.

گويند: كي‌آرش هرگز از جانب #كيكاوس، #كي‌خسرو و از جانب لهراسب پادشاه نبود، بلكه در خوزستان و فارس و نواحي مجاور آن از سرزمين بابل فرمانروايي مستقل داشت و بسيار بزيست و والا قدر بود.

و چون بيت المقدس را آباد كرد و بني اسرائيل به آنجا بازگشتند.

در بقیه کتب نامبرده هم با تفصیل یا مختصر کم و زیاد هم اینطور نوشته اند.

دیدیم که کوروش نه خود داعیه «بزرگی» داشت و نه اطرافیان او یا ایرانیان زمانش او را «بزرگ» می‌خواندند، بلکه این عبرانیان و یونانیان و خود ایرانیان معاصر بودند که او را بزرگ می‌داشتند. سنت عبرانی ـ یونانی در مورد کوروش بزرگ در فرهنگ غربی تداوم یافت و از یونان به روم و از آنجا به اروپای قرون وسطی، دوره رنسانس و عصر روشنگری و بعد از آن منتقل شد و در نهایت، در قرن نوزدهم، از آنجا به ایران بازگشت که در کارزار مدرن‌گرایی و میهن‌دوستی بود و به شخصیتی مانند کوروش بزرگ نیاز داشت تا حول محور او هویت ملی کشور ایران را، که در آستانه ورود به عرصة جهان مدرن بود، شکل دهد!!! ایرانی ها هم که میدانید، با پاسارگاد رفتن و جملاتی جعلی منسوب به کوروش!


البته تلاش‌های زیادی در حال انجام شدن است که برخی اسامی مانند #کیخسرو را به کوروش نسبت دهند، ولی این تلاش‌ها تنها گمانه‌زنی‌هایی ضعیف است که برای رد آن‌ها ادله متعددی می‌توان آورد. کوروش هیچ جایی در ادبیات ایران نداشته و برای نمونه فردوسی در شاهنامه خود که در وصف احوالات شاهان ایرانی است در حالی از افتخارات و کرامات اسکندر تعریف و تمجید کرده که حتی اشاره‌ای به نام کورش نیز ننموده است!

از طرفی دیگر متوجه شدیم که انبوهی از آثار تاریخی مثل شهر سوخته در سیستان و ایرانشهر و جیرفت و ... کشف شده که با تاریخ بیان شده در شاهنامه ، طبری، ابن اثیر، شهرستانی و بلعمی همخوانی دارد ، اما با تاریخی که نویسندگان یونانی و نویسندگان انگلیسی دوره پهلوی نوشته اند قابل توجیه نیست.

در میان آثار موجود در ادبیات ما بارها از اسکندر نام برده شده تا جایی که نظامی دو کتاب شرفنامه و اقبال نامه را در شرح حال اسکندر نوشته اما نامی از کوروش نیاورده است ، نظامی در شرفنامه اسم تمام حکما و دانشمندان روم و یونان را می آورد اما از هرودوت و آنانی که تاریخ کوروش را نوشته اند نامی نیست.

از بدو ورود فراماسونری به ایران و ظهور اولین تربیت‌شدگان و وابستگان آن در کشور، شاید بتوان باستان‌گرایی کوروش ستایانه را مهم‌ترین ویژگی فکری آن دانست. این نوع باستان‌گرایی ویژه، همواره با ستایش افراطی و #شوونیستی از تاریخ 2500 ساله ایران همراه است که از دوره کوروش آغاز می‌کند و تعمداً تاریخ 5000 ساله پیش از آن را نادیده می‌گیرد! گفتمان «باستان‌گرایی کوروش بنیاد» نه‌تنها دوران پیش از کوروش که دوره شکوهمند اسلامی این تاریخ را نیز نادیده گرفته و با تحویل مسلمانان به اعراب، آنان را عامل نابودی این تاریخ باستانی و انسانی معرفی می‌کند!

«یان استرایس» جهانگرد هلندی که در قرن هفدهم میلادی از پاسارگاد بازدید کرده از مشهد مادر سلیمان به‌عنوان زیارتگاه نام‌برده است. شهرت این مکان به این عنوان قرن‌ها پابرجا بوده تا اینکه کمتر از دو قرن قبل، انگلیسی‌ها این مکان را به‌عنوان «مقبره کوروش کبیر» کشف نمودند! از این زمان کم‌کم در سخنان و مکتوبات انگلیسی‌ها، مقبره کوروش کبیر پررنگ‌تر می‌شود! بااین‌حال تا سال‌های آغازین قرن بیستم هنوز عموم مردم ایران، این مکان را مقبره مادر سلیمان می‌دانستند و برخی از مردم از جمله زنان به زیارتش می‌رفتند و حاجت می‌طلبیدند.

«الیوت کروشی ویلیامز» دولتمرد انگلیسی که در اوایل قرن بیستم به ایران سفر کرده بود در این مورد با ابراز نگرانی از رواج خرافات (!) در ایران می‌نویسد: «به‌نظر می‌آید ایرانی افسانه را به تاریخ و خرافات را به هر دو ترجیح می‌دهد.

ازاین‌رو امروز آرامگاه کوروش در سرزمین خودش با نام "تخت مادر سلیمان" شناخته می‌شود.» یا در همین دوران «پرسی سایکس» مورخ و ژنرال انگلیسی با ساخت ترکیب «شاه جهان، شاه بزرگ» می‌گوید: «من دوبار از این آرامگاه بازدید کرده‌ام؛ و هر بار احساس کرده‌ام که دیدن اصلِ مقبره کوروش «شاه جهان، شاه بزرگ» چه افتخار بزرگی برایم بوده است!» جالب اینکه در همین سال‌ها (1879 م) به‌یک‌باره و کاملاً اتفاقی! استوانه‌ای از گل پخته به نام منشور کوروش به دست یک میسیونر مسیحی کلدانی و تبعه بریتانیا به نام «هرمزد رسام» پیدا شد!

به‌راستی چگونه به‌یک‌باره مقبره کوروش کبیر و نیز منشور وی توسط انگلیسی‌ها کشف شد و این شخصیت از لابه‌لای صفحات تورات یهودی و آثار یونانیِ یهودی زده‌ای چون «تاریخ هرودوت» که مملو از جعلیات و تاریخ‌سازی با اهداف پنهان است، سر برآورد و خود را در جایگاه هویت‌سازی برای ایرانیان دید؟! به ویژه‌اینکه این بازنمایی از کوروش با نگاه گزینشی و نادیده گرفتن بخش مهمی از توصیفات این کتاب‌ها از وی همراه است! سؤال مهم این است که تا چه حد می‌توان به کوروش معرفی‌شده توسط یونانیان، یهودیان و انگلیسی‌ها اعتماد کرد؟


"متیوس شولز"، مورخ آلمانی هم از جمله افرادی بود که در سال ۲۰۰۸ در مقاله‌ای در مجله اشپیگل آلمان نوشت: «منشوری که در تاریخ به کوروش کبیر نسبت داده شده، تنها یک شوخی فریبنده است. استوانه‌ای که در حال حاضر از آن به‌عنوان نخستین سند حقوق بشر یاد می‌کنند و یک کپی از آن را به‌عنوان نماد حقوق بشر در سازمان ملل متحد قرار داده‌اند چیزی جز یک نماد تبلیغاتی بی‌شرمانه نیست!» به این موضوع چندی بعد توسط روزنامه دیلی تلگراف نیز پرداخته شد و از آن به‌عنوان یک پروپاگاندا نام برده شد.

آیا کوروش، ذوالقرنین است؟!

یکی از انگاره‌هایی که برای اثرگذاری شخصیت پردازی از کوروش و رواج کوروش ستایی افراطی در جامعه دینی ایران انجام می‌شود، معرفی کردن کوروش به‌عنوان «ذوالقرنین» اشاره شده در قرآن است! این در حالی است که مستمسک اصلی این موضوع نیز احتمالی است که علامه طباطبایی برای این موضوع مطرح کرده است.

برخلاف متون تاریخی که هیچ اشاره ای در این باره در آن‌ها وجود ندارد در دوران معاصر، نخستین پژوهشگری که موضوع مطابقت کوروش با ذوالقرنین را پیش کشید سِر سیداحمدخان (1817-1898)، از پیشگامان اصلاحات فرهنگی و بنیان گذار تجدد طلبی اسلامی در هند بود.

ابوالکلام آزاد (1888-1958)، وزیر فرهنگ دولت وقت هند، نیز همین نظریه را مطرح و به شکل مبسوط‌تری تبیین کرد. علامه طباطبایی در المیزان، پس از بررسی نظریه ابوالکلام آزاد، که ادعا می‌کند کوروش، پادشاه هخامنشی همان ذوالقرنینِ ستوده شده در قرآن است، هرچند بخشی از ادله را قابل اعتراض دانسته ولی این نظریه را به‌عنوان یک نظر نسبت به مابقی نظرات نسبت به ذوالقرنین قابل قبول تر می‌داند و می‌نویسد: «هر چند بعضی از موارد گفته‌شده خالی از اعتراض نیست، لکن از هر گفتار دیگری انطباقش با آیات قرانی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است.»

از این رو می‌توان مستمسک قرار دادن نظر احتمالی علامه طباطبایی برای قطعیت دادن به این فرضیه را می‌توان تلاشی دانست که برای تحت تأثیر قرار دادن جامعه دینی ایران برای جا انداختن اسطوره کوروش و انداختن مردم در ورطه کوروشستایی انجام می‌شود!

چرا کوروش پرستی ترویج می‌شود؟

از آبادترین و متمدن‌ترین سرزمین‌ها روی زمین بوده و از چنان مدنیتی برخوردار بوده که حمورابی ۱۳۰۰ سال پیش از تولد کوروش در کتیبه معروف حمورابی، حدود ۲۸۲ قانون در باب حقوق جزا، حقوق مدنی، حقوق تجارت و ... برای اداره کشورش نگاشته بوده است! این قانون نامه که بر سنگی به درازای ۲.۵ متر نوشته‌شده از حیث توجه به حقوق انسان‌ها و عدالت طلبی، نمونه قابل توجه ای است که به صورتی سؤال برانگیز در پروپاگاندای کوروش ستایان نادیده گرفته شده است!

ویل دورانت در کتاب «مشرق زمین گاهواره تمدن» مقدمه این قانون را چنین آورده است: «... فرمان دادند تا چنان کنم که عدالت بر زمین فرمانروا باشد؛ گناهکاران و بدان را براندازم؛ از ستم کردن توانا بر ناتوان جلوگیرم… و روشنی را بر زمین بگسترم و آسایش مردم را فراهم سازم ... این منم که، هنگام سختی، دست کمک به جانب ملتم دراز کرده‌ام، و مردم را بر آنچه در بابل دارند ایمن ساخته‌ام؛ من حاکم ملت و «خدمتگزار» آن‌ها هستم ...» بررسی نوشته‌های منسوب به حمورابی برتری شگفت آن از حیث توجه به حقوق مردم و عدالت طلبی نسبت به منشور کوروش را نشان می‌دهد، ولی چرا به جای توجه به آن، این همه سر و صدا بر روی منشور کوروش و ترجمه جعلی آن انجام می‌شود؟!


پژوهش‌ها نشان می‌دهد که از بدو ورود #فراماسونری به ایران و ظهور اولین تربیت‌شدگان و وابستگان آن در کشور، باستان‌گرایی کوروش ستایانه مهم‌ترین ویژگی فکری آن بوده است. این نوع باستان‌گرایی که همواره با ستایش افراطی و #شوونیستی از تاریخ 2500 ساله ایران همراه است، از دوره کوروش آغاز می‌کند و تعمداً تاریخ 5000 ساله پیش از آن را نادیده می‌گیرد! گفتمان «باستان‌گرایی کوروش بنیاد» نه‌تنها دوران پیش از کوروش که دوره شکوهمند اسلامی این تاریخ را نیز نادیده گرفته و با تحویل مسلمانان به اعراب، آنان را عامل نابودی این تاریخ باستانی و انسانی معرفی می‌کند!

یک سؤال مهم این است که چرا به‌یک‌باره تاریخ هخامنشی و کوروش برجسته‌ترین قسمت تاریخ ایران شده و بخش عمده ای از تاریخ ایران نادیده گرفته شده است؟ و چرا پژوهشگران این حوزه که عمدتاً وابسته به محافل صهیونیستی بوده‌اند با از بین بردن آثار باستانی تمدن پیش از هخامنشیان، تلاش نموده‌اند تا مبدأ تاریخ ایران را از زمان کوروش قرار دهند؟ محققانی همچون رومن گیرشمن، ایگنازگلدزیهر، لویی واندنبرگ، ارنست هرتسفلد، اریک فریدریش اشمیت، آرتور آپهم پوپ، دیوید آستروناخ و در آخر ریچارد فرای - که نفوذ زیادی در میان برخی سیاسیون ایرانی از جریانات مختلف نیز داشته و مورد علاقه برخی محافل در ایران بوده است - که عمدتاً یهودی صهیونیست نیز بوده‌اند.

با توجه به ابهامات بی شماری که در مورد شخصیت کوروش وجود دارد و نیز منشاء غربی و صهیونیستی عمده ادعاها درباره وی، چرا تلاش می‌شود که وی به‌عنوان نماد هویت ایرانی در اذهان مردم جا بیفتد؟ چرا به یکباره روز 7 آبان که بنا بر ادعای صهیونیست‌ها، سالروز آزادی یهودیان بابل به دست کوروش است و یهودیان در این روز جشن می‌گیرند، به‌عنوان روز مشترک بزرگداشت کوروش برجسته می‌شود؟ اهداف برجسته کنندگان کوروش در ایران چیست و چه نسبتی با تلاش‌های صهیونیسم بین الملل در این باره دارد؟

به‌راستی کوروش با چهره ای مبهم و خدشهدار قرار است چه مشکلی از جامعه ایران را حل نماید و یا چه برنامه ای در پس طرح مستمر آن و غالب کردن آن بر هویت ایرانی وجود دارد که سبب تلاش‌های شگفت و هم افزا از سوی جریانات ظاهراً بی ربط به هم شده است؟!!
#حقیقت_کوروش #کورِ‌ش #واقعیت_تاریخ #کیرُش #کی_رش #کیروش #بدون_تعصب
#کوروش_افسانه‌ای #کوروش_بزرگ
  2
HOORSA ©
Made in IRAN