#آرش_کمانگیر
چکیده:
«آرش کمانگیر» قهرمان بزرگ در روزگار بسیار قدیم او هم دوره با جمشید است، پادشاه چهارم #سلسله_پیشدادیان اما با اینحال شهرت آرش به زمان #منوچهر ششمین پادشاهی پیشدادیان برمی گردد و ماجرای شگفت انگیز "تیر" نیز به زمان همین پادشاه برمی گردد. زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی جنگی سخت بین ایرانیان و تورانیان در گرفت. بعد از یک نبرد سخت، سران دو سپاه با هم توافق کردند که یکی از پهلوانان، از بالای قله دماوند در کوهستان البرز، تیری رها کند و آن تیر هر کجا فرود آمد، مرز ایران و توران است؛ و این آرش بود که داو طلب برای این کار شد؛ و با زهمت زیاد خود را به بالای قله دماوند رساند و با تمام نیرویی که داشت تیری رها کرد و بخاطر آنکه تمام نیرویش را روی تیر گذاشت، بدن او پاره پاره شد و جان سپارد و آرش مخیر شد که میان مرگ و زندگی، جانفشانی برای رضای خدا را انتخاب کرد و او همیشه به عنوان سمبلی از رشادت در سرتاسر کشور می درخشد. و جالب است بشنویم از آن تیر که رفت و رفت و رفت... تا کنار رود جیهون و آنجا فرود آمد، و آنجا شد مرز ایران و توران. و به همین دلیل هر سال در 13 تیرماه در دماوند مراسمی به نام تیرگان برگزار میشود.
#آرش_کمانگیر
آرش کمانگیر یا آرش کمانکش یا آرش تیرانداز یا آرش شیواتیر(به اوستایی: اِرِخْشَه و به زبان پهلوی اِرَش شیپاکتیر) نام یکی از شخصیت های تاریخی کهن ایرانی ایت. آرش، از سپاهیان منوچهر بود که پس از پایان جنگ ایران و توران به عنوان کماندار ایرانی برای بازشناختن مرز ایران و توران برگزیده شد و از بالای کوه «اییریو خشوتا» در طبرستان از چهارمین کشور روی زمین در زادگاه فریدون رفت و با تمام نیرو تیری را به سوی کوه «خوانونت» در خاور رها کرد. مردمِ فارسیزبانِ سینکیانگ (تُرکستان) در غرب چین معتقدند که این تیر در درخت گردویی در آن دیار فرود آمدهاست که آن را «درخت آرش» میگویند و به همین دلیل کوه افراسیاب و درهٔ شینگان را که در کنار آن است «مرز ایران و توران» میخوانند.
آرش
اییریو خشوتا
علت مرگ:بیجان شدن پس از پرتاب تیر
محل زندگی
مازندران
ملیت
ایرانی
نامهای دیگر
اِرِخْشَه
اِرَش شیپاکتیر
آرش شاتین
پیشه
پهلوان
لقب
کمانگیر
تیرانداز
شیواتر_کمانداد
دوره: #منوچهر_پیشدادی
مخالفان:تورانیان
دین:مهرپرستی
منصب:سردار
آرش کمانگیر شخصیتی تاریخی است. و به دوران پیشدادی تعلق دارد. و تاریخی است زیرا دستکم طی دو هزار سال گذشته مردمان حوزه ایران فرهنگی به وجود او باور داشتهاند و در بسیاری از منابع ادبی و مذهبی پیش از اسلام همچون یشتها، مینوی خرد، بندهش، گزیدههای زادسپرم، ماه فروردین روز خرداد، شهرستانهای ایران، یادگار جاماسبی و...، همچنین منابع تاریخی دوره اسلامی همچون آثار الباقیه، غرر اخبار، #تاریخ_طبری، اخبار الطوال، زینالاخبار، تجارب الامم، البدء و التاریخ، مجمل التواریخ و القصص، الکامل، القانون، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا، روضه المنجمین، طبقات ناصری، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، روضهالصفا و... از او یاد شده است.
روایت آرش
در زمان پادشاهی #منوچهر_پیشدادی در جنگی با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره میکند. سرانجام منوچهر پیشنهاد سازش میدهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را میپذیرند و برای پذیرش این پیشنهاد سازش و کوچکانگاری ایرانیان پیشنهاد میکنند که یکی از پهلوانان ایرانی بر فراز البرز تیری بیندازد و جای فروافتادن آن تیر، مرز ایران و توران شناخته شود.
در ایران کسی دلیری این کار را به خود نمیداد. آرش که پیک لشکر ایران بود پیامی را به لشکر توران میبرد. پادشاه توران برای کوچک شماردن بیشتر ایرانیان خود آرش را برمیگزیند و آرش ناگزیر به پذیرش این کار میشود. از آن سو در لشکر ایران همه بر آرش خرده میگیرند که چرا این پیشنهاد را پذیرفتی و اینکه این کار مایه ننگ ایران خواهد شد.
آن گاه آرش بر فراز کوه «اییریو خشوتا» میرود و تیر را در چله کمان گذاشته و پرتاب میکند. آرش که همه هستی و توانش را برای پرتاب تیر گذاشته بود، پس از این تیراندازی از خستگی جان میدهد؛ پیکرش پارهپاره شده و در خاک ایران پخش میشود و روانش در تیر دمیده میشود. تیر از بامداد تا هنگام غروب خورشید پرواز کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود میآید، که آنجا مرز میان ایران و توران خوانده میشود. بر پایه برخی واگویهها اسفندارمذ تیر و کمانی که به آرش داده بودند. کمانی بسیار بزرگ و سفت، آرش آماده بود و آن تیر و کمان را گرفت و رفت به بالای کوه بلند و تیر را پرتاب کرد و از شدت کشیدن کمان جان به جان آفرین تسلیم کرد.
بسیاری آرش را از نمونههای جانفشانی جهان دانستهاند؛ وی در ایران، نماد جانفشانی در راه حق است.
محل پرتاب تیر
در منابع تاریخی آمدهاست آرش از کوه «اییریو خشوتا» در طبرستان بالا میرود و تیرش را از بالای این کوه پرتاب میکند. ابوریحان بیرونی و گردیزی به ترتیب در کتاب آثار الباقیه و تاریخ گردیزی کوه «اییریو خشوتا» را همان کوه رویان میداند، اما فخرالدین اسعد گرگانی در منظومه اشعار ویس و رامین محل آن را ساری بیان میکند:
از آن خوانند آرش را کمانگیر که از ساری بمرو انداخت یک تیر
ترا زیبد نه آرش را سواری که صدفرسنگ بگذشتی ز ساری
(ویس و رامین)
حمدالله مستوفی نیز در کتاب تاریخ گزیده مینویسد: چون کیقباد با تورانیان صلح میکرد، سرحد ایران و توران را ساری معین کرده بودند، آرش پسر کیقباد، از افراسیاب درخواست تا یک تیر پرتاب کند. افراسیاب رضایت داد، آرش بصنعت و ادویه هوایی تیری از ساری بدان روی مرو انداخت. بدین سبب، سرحد رود جیحون مقرر شد.[
این درحالیست که نویسنده فرهنگ فارسی عمید محل آن را آمل میداند و مینویسد: آرش نام یکی از پهلوانان ایران در عهد منوچهر که تیرانداز ماهری بود که بنابر داستانهای ایران در جنگ میان منوچهر و افراسیاب قرار شد تیری پرتاب کنند هرجا تیر فرود آید مرز ایران و توران شود آرش از آمل طبرستان تیری پرتاب کرد که در مرو فرود آمد. در مجمل التواریخ نیز نیز آمدهاست: و افراسیاب تاختنها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تا ایشان را از جیحون زانسوتر کرده، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بیاندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصار داد اندر طبرستان و سام و زال غائب بودند و در آخر صلح افتاد به تیر انداختن آرش و از قلعه آمل با عقبه مزدوران برسید و آن مرز [را] توران خواندهاند. (مجمل التواریخ). همچنین دهخدا نیز در این باره مینویسد: منوچهر در پایان دوره فرمانروایی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب، ناگزیر شد. نخست چیرگی افراسیاب را بود و منوچهر به مازندران پناهید ولی سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدانجای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد، آرش نام پهلوان ایرانی از قله دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و به کنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد.
آرش در منابع زرتشتی
تیشتر یشت، از یشتهای بزرگ اوستا، کهنترین بُنمایهای است که از آرش نام میبرد و از داستان تیراندازی او یاد میکند. داستان آرش شاید از داستانهای کهن ایرانی است که در فرهنگ ایرانی برجای ماندهاست.
"میستاییم ستارهٔ درخشان و شکوهمندِ تِشْـتَر را؛ آن تُندتاز بهسوی دریای فراخکَرت را، بهسانِ آن تیرِ در هوا پرّان، تیری که آرش تیرانداز- آن بهترین تیرانداز ایرانی- از کوه «اَئیرْیو خْـشوثَـه» بهسوی کوه «خْـوَنْـوَنْـت» پراند."[۲۱]
آرش در شاهنامه
واگویی داستان آرش کمانگیر در شاهنامه نیامده است اما شاهنامه از آرش کمانگیر نام بردهاست* و در شاهنامه از داستان آرش یاد شدهاست. برای نمونه در بخش پادشاهی شیرویه:
چو آرش که بردی به فرسنگ تیر چو پیروزگر قارن شیرگیر
بزرگان که از تخم آرش بدند سبکبار و جنگی و چابک بدند
از آن زخم آن پهلو آتشی که سامیش گرزست و تیر آرشی
دو فرزند او هم گرفتار شد برو تخمهٔ آرشی خوار شد
جوان بیهنر سخت ناخوش بود اگر چند فرزند آرش بود
همچنین در داستان نبرد خسروپرویز و بهرام چوبینه بهرام خود را از نسل آرش معرفی میکند و میگوید:
من از تخمهٔ نامور آرشم چو جنگ آورم آتش سرکشم
حکایت آرش کمانگیر از داستانهایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش در چند شعر با سرفرازی نام برده شده اما داستان آرش در شاهنامه گفته نشدهاست.
در کتابهای دیگر
در کتابهای پهلوی و نیز در کتابهای تاریخ دوران اسلامی از آن یاد شدهاست. ابوریحان بیرونی، در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» دربارهٔ «جشن تیرگان»، داستان آرش را بازگو میکند و ریشه این جشن را از روز تیر اندازی آرش از کوه بلند به مرز ایران و توران میداند.
در اوستا بهترین تیرانداز را «اِرِخِ شَ» نامیده و گمان میرود که مراد همان آرش است. طبری این کماندار را «آرش شاتین» مینامد و نولدکه گمانه میزند این واژه دگردیسی شده جمله اوستائی «خَشووی ایشو» باشد چه معنی آن «خداوند تیر شتابنده» است که ویژگی یا سرنام آرش بودهاست؛ و به گفتهای دیگر ایزد زمین (اسفندارمذ) تیر و کمانی به آرش داد و گفت این تیر دورپرتاب است و هر که آن را بیفکند درجای بمیرد؛ و آرش با این آگاهی تن به مرگ درداد و تیر اسفندارمذ را برای گسترش مرز ایران بدان گونه که گفتیم بیفکند و درجا بمرد. (از تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا)
چون کار بقفل و بند تقدیر افتد از جیب خرد کلید تدبیر افتد
آرش گهرم ولی چو برگردد بخت در معرکه پیکان و پر از تیر افتد
(خسروی)
داستان آرش یا بخشهایی از آن بهجز آثار الباقیه، غرر اخبار و تاریخ طبری، در نوشتارهای دیگری نیز از دوره اسلامی همچون اخبار الطوال دینوری، زینالاخبار گردیزی، تجارب الامم ابوعلی مسکویه، البدء و التاریخ مقدسی، مجمل التواریخ و القصص، الکامل فی التاریخ #ابناثیر، القانون مسعودی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیا حمزه اصفهانی، روضه المنجمین شهمردان، طبقات ناصری منهاج سراج، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران مرعشی، روضهالصفا میرخواند و... با تفاوتهایی اندک دیده میشود.
آرش در ادبیات معاصر
ارسلان پوریا نخستین کسی بود که آرش را به پهنهٔ ادبیات آورد. پس از پوریا بود که کسانی چون سیاوش کسرایی، بهرام بیضایی، نادر ابراهیمی، مهرداد اوستا، سیروس افهمی و توران شهریاری از دایتان #آرش بهره گرفتند. گفتنی است که سروده سیاوش کسرایی با نام آرش کمانگیر در کتاب فارسی پنجم دبستان قدیم نیز آورده شده بود.
#تاریخ_اصیل_ایران_زمین #تاریخ_حقیقی #تاریخ_کهن